ایران و جهان

«جنایت» تنها دستاورد اسراییل در تجاوز به غزه است

خبرگزاری مهر، گروه سیاست – رامین عبدالله‌شاهی: بیش از ۱۰۰ روز از عملیات تاریخی طوفان الاقصی د ر سرزمین‌های اشغالی فلسطین می‌گذرد. این عملیات بعد ۷۵ سال اشغالگری صهیونیست‌ها، اولین نبرد تمام عیار تهاجمی ساکنان اصلی فلسطین برای آزادسازی سرزمین خود و جنگ با اشغالگران بود که به ابتکار نیروهای مقاومت از باریکه غزه انجام شد.

هر چند دولت‌های عربی در گذشته در برخی جنگ‌های اعراب و اسرائیل، پیش‌دستانه نبردهایی را آغاز کرده بودند اما بی‌تردید طوفان‌الاقصی یگانه نبرد آفندی تمام عیار فلسطینی‌ها در مبارزه با رژیم اشغالگر قدس است؛ نبردی نامتقارن که معادلات منطقه را تغییر داده و می‌تواند آغاز پایان موجودیت حکومت «فرزندان سامری» در سرزمین تاریخی فلسطین باشد.

در همین راستا و برای بررسی آثار و پیامدهای عملیات طوفان‌الاقصی، با «سعدالله زارعی» کارشناس ارشد مسائل منطقه‌ای و غرب آسیا به گفت‌وگو نشستیم. زارعی معتقد است با نگاهی سطحی هم می‌توان متوجه شد که قدرت اصلی منطقه در دستان نیروهای مقاومت است؛ در حالی که بزرگان مقاومت در این نبرد وارد نشدند اما در مقابل آمریکا وارد معرکه شده و توان متوقف‌کردن اقدامات یمنی‌ها و انصارالله را ندارد.

زارعی باور دارد که رژیم اسرائیل هم در این نبرد شکست خورده و به اهداف مهم خود نخواهد رسیده است. وی به نقل از وزیر دفاع رژیم صهیونیستی تصریح می‌دارد که اگر اسرائیل در این جنگ شکست بخورد، دیگر در جغرافیای فعلی باقی نخواهد ماند. مشروح گفت‌وگوی مهر با «سعدالله زارعی» را در ادامه از نظر خواهید گذراند.

جناب زارعی! در حال حاضر مهم‌ترین خبر حمله آمریکا به یمن است که چند روز پیش اتفاق افتاد. به نظر می‌آید آمریکایی‌ها می‌خواهند افکار عمومی را هم از ماجرای فلسطین و طوفان‌الاقصی و هم از ماجرای شکایتی که آفریقای جنوبی به دلیل نسل‌کشی از رژیم صهیونیستی به دادگاه لاهه انجام داده، منحرف کنند؛ ضمن آنکه اهداف دیگری هم دنبال می‌کنند، نظر شما در این باره چیست؟

وقتی که عملیات سنگین صهیونیست‌ها علیه غزه یک روز پس از عملیات طوفان‌الاقصی شروع شد، مقامات ارشد نظامی و سیاسی اسرائیل رسماً اعلام کردند ما سه هدف در این جنگ داریم که هدف اول، اسقاط کامل مقاومت حماس است، یعنی آنکه حماس برچیده شود؛ دوم آنکه اداره غزه دچار تحول اساسی و محتوایی شود و از اداره آن به دست مقاومت به سمت جریانات مقابل برود و حتی فراتر از جریان‌های سازش کار برسد به گونه‌ای که حتی می‌گفتند باید خود ما اداره این منطقه را در دست بگیریم. سومین هدف آن‌ها هم این بود که اسرای اسرائیلی بدون دادن امتیاز و در یک فرآیند نظامی و با عذرخواهی رسمی فلسطینی‌ها، آزاد شود.

این سه هدف سنگینی بود که اسرائیل انتخاب کرد و لازمه این کار این بود که فقط اسرائیل و غزه هر دو و تنها با هم بجنگند، یعنی دیگران وارد این معرکه نشوند. آمریکایی‌ها به اسرائیلی‌ها اطمینان دادند که ما این جنبه را تضمین می‌کنیم که طرف دیگری به نفع فلسطینی‌ها ورود نکند. حتی خود نتانیاهو هم دو روز بعد از شروع جنگ رسماً اعلام کرد که ما منطقه کرانه باختری را منطقه نظامی اعلام می‌کنیم و دو لشکر را گسیل کرد که این کرانه را با قدرت و شدت زیاد کنترل کند. همچنین آمریکایی‌ها وعده دادند که ما اجازه نمی‌دهیم در منطقه، اتفاقی علیه اسرائیل رخ دهد.

اما طولی نکشید که واکنش‌های مقاومت در سطح منطقه بر خلاف آن چیزی که آمریکایی‌ها به اسرائیلی‌ها وعده داده بودند، شروع شد. تقریباً حزب‌الله لبنان بی درنگ وارد شد. مقاومت یمن هم ابتدا بیانیه داد و اعلام همبستگی کرد که ما کارها را انجام می‌دهیم؛ مقاومت عراق هم ورود کرد و کارهایی را انجام داد.

همان‌طور که گفتید حزب‌الله عملیات‌های ایذایی و مستمر داشت.

حزب‌الله بدون فاصله تقریباً کار خود را شروع کرد و اتفاقاً بیش از همه کار کرد. در مقایسه با یمن و عراق، لبنانی‌ها نقش برجسته‌تر و کامل‌تری بر عهده داشتند و هنوز هم این مساله ادامه دارد؛ تعداد شهدای لبنانی هم در این صحنه از بقیه شهدای کشورهای دیگر بیشتر است؛ بنابراین این روند آن چیزی نشد که آمریکایی‌ها به اسرائیل وعده داده بودند. در نتیجه انصار الله وارد سلسله اقدامات اجرایی در دریای سرخ شد و ابتدا انصارالله حملاتی را متوجه جنوب فلسطین اشغالی یعنی منطقه «ایلات» کرد و بعد رسماً اعلام کرد که هیچ کشتی اسرائیلی حق تردد از دریای سرخ را ندارند زیرا ما اجازه نمی‌دهیم هیچ کالایی به سمت اراضی اشغالی ارسال شود و دریا را به روی رژیم صهیونیستی می‌بندیم. تعداد کشتی‌هایی که توسط یمنی‌ها توقیف و مصادره شدند و درگیری‌هایی که در آنجا پیش آمد، بیش از ۲۰ کشتی بود که توقیف شده و به سواحل یمن منتقل شدند و یا مورد اصابت قرار گرفتند.

کار به جایی رسید که امکان هیچ‌گونه ترددی برای اسرائیل در دریای سرخ باقی نماند و طی سه هفته، اسرائیلی‌ها به شدت از این حیث دچار مشکل شدند. در نتیجه آمریکایی‌ها آمدند و اعلام ائتلاف کردند که ما ائتلاف دریایی مرکب از کشورها را تشکیل می‌دهیم و در ابتدا حجم بزرگی از کشورها را مطرح کردند که استقبال نشد و در نهایت گفتند ما ائتلاف ۲۰ کشوری تشکیل می‌دهیم و فضا هم اینگونه شد که خیلی از کشورهایی که نام آن‌ها مطرح شده بود، رسماً اعلام موضع منفی کردند؛ به طور مثال عربستان سعودی و امارات اعلام کردند که در این درگیری نخواهند بود.

جالب است که امارات و عربستان سال‌ها با یمن در حال درگیری بودند اما در این مساله، اعلام بی طرفی کردند.

آمریکا کشوری مستاصل است زیرا نمی‌تواند تصمیمی بگیرد و به سرعت اجرا کند و به نتیجه برساند چراکه متوجه شدند این معرکه چه نتیجه‌ای در پی دارد؛ همین‌طور مصر، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا رسماً اعلام کردند که در این معرکه شراکتی ندارند. برخی کشورها مانند استرالیا هم که فقط نام‌شان مطرح شده بود اعلام کرده بودند، ما موافق هستیم اما هیچ نیرو و امکاناتی را در ائتلاف نخواهیم داشت، لذا آمریکایی‌ها ناگهان اعلام کردند که کسی حاضر نیست در این ائتلاف مخاطره‌آمیز شرکت کند؛ لذا یک قدم به عقب برداشتند و به شورای امنیت رفتند و با ترفندی که شامل دادن امتیاز به چین و روسیه بود، عمل کردند.

در این خصوص بایدن، از یک طرف اعلام کرد که ما کاری به تایوان نداریم در حالی که قبل از آن، خلافش را حرف می‌گفت. در همین رابطه آمریکایی‌ها تحریم‌های روسیه را نادیده گرفتند، یعنی تحریمی که خودشان پیگیر آن بودند را نقض کردند لذا امتیازاتی دادند تا توانستند در شورای امنیت قطعنامه‌ای را علیه مردم یمن و به نفع اسرائیل بگیرند و در نهایت آمریکایی‌ها وارد عملیات شدند اما بر خلاف انتظار، حتی یک کشور هم حاضر به همکاری نشد.

انگلیسی‌ها فقط زبانی اعلام کردند که ما هستیم اما بررسی‌ها بیان‌کننده این است که آنان هیچ‌گونه مشارکتی در این جنگ‌ها و درگیری‌های اخیر نداشتند. در درگیری‌های اول، آمریکایی‌ها گفتند انگلیسی‌ها حاضر بودند در حالی که انگلیسی‌ها سکوت کردند. در درگیری دوم خود آمریکا اعلام کرد که فقط ما بودیم که از داخل یک کشتی به مناطقی در داخل یمن حمله کردیم؛ وقتی این فرآیند را ملاحظه می‌کنید، متوجه می‌شوید که آمریکا کشور مستاصل است نه مبتکر زیرا نمی‌تواند تصمیمی بگیرد و به سرعت اجرا کند و به نتیجه برساند.

در داخل کنگره هم حتی مخالفت‌هایی شد که برای حمله به یمن، از قبل هماهنگی انجام نشده است و ماده اول قانون اساسی آمریکا نقض شده است.

بله. سوال این است که چرا آمریکایی‌ها علی‌رغم اینکه در صحنه یمن به تفرد رسیدند و کسی با آن‌ها وارد ائتلاف نشد، دست به این عملیات زدند؟ تحلیل من این است که در این صحنه آمریکایی‌ها برای متوقف‌کردن یمنی‌ها به صحنه نیامدند چون یمن متوقف نمی‌شود و این در قدرت آمریکا نیست که بتواند قدرت یمنی‌ها را متوقف کند چون آمریکا از سال‌ها پیش تاکنون با یمنی‌ها درگیر بوده است و در درگیری عربستان با یمنی‌ها مشارکت داشتند.

یمن متوقف نمی‌شود و این در قدرت آمریکا نیست که بتواند قدرت یمنی‌ها را متوقف کند

بنابراین، آمریکایی‌ها یمنی‌ها را می‌شناسند و ضرب شصت‌شان را چشیده‌اند؛ به نظر من اقدامی که آمریکایی‌ها انجام دادند این بود که پوشش و فضایی درست کنند برای اینکه مقداری فشار از سر اسرائیلی‌ها برداشته شود و توجه‌ها به سمت یمن جلب شود تا رژیم اسرائیل بتواند در فضای آرام‌تر، به دور سوم درگیری‌ها در منطقه سر و سامان بدهد.

اسرائیلی‌ها نیاز دارند که از حالت التهابی که در داخل و خارج دچارش هستند، دور شوند؛ فشار سنگینی روی اسرائیل بود، از یک سو دادگاه لاهه و آفریقای جنوبی بود که توسط بقیه کشورهای آفریقایی و اسلامی حمایت شد، یعنی در واقع دادگاهی بود که بخش بزرگی از جهان علیه اسرائیل بر پا کرد و فقط متعلق به آفریقای جنوبی نبود بلکه ۵۷ کشور اسلامی به همراه کشورهای آفریقایی، از اقدام آفریقای جنوبی در دادگاه لاهه حمایت کردند و دقیقاً به همین دلیل هم شد که دادگاه لاهه علی‌رغم اینکه در چنبره غربی‌ها قرار دارد، نتوانست در مقابل این موج کشورهای آفریقایی و اسلامی ایستادگی کند، لذا دادگاه برپا و حرف‌ها زده شد و اسرائیلی‌ها هم به شدت از روند دادگاه ناراحت شدند. مساله دیگر این است که صهیونیست‌ها وارد فاز سوم جنگ شده‌اند چراکه می‌خواهند بررسی کنند چه راهی برای «دستیابی به اسرا» وجود دارد.

عملیات «طوفان الاقصی» نقطه عطفی در حملات مقاومت بود، تا قبل از این مقاومت در حالت پدافندی و دفاع بود. اما در این عملیات مقاومت وارد حالت آفندی شد. صهیونیست‌ها هم با وجود حملات و جنایات وحشیانه، به تعبیر رهبری معظم انقلاب اسلامی نتوانستند ضربه واردشده از سوی مقاومت را جبران کنند. آینده این جنگ را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اتفاق اصلی که افتاد این بود که بازدارندگی داخلی اسرائیل دچار بحران شد؛ پس از مخدوش شدن بازدارندگی خارجی رژیم اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه و در مواجه با قدرت ایران و مقاومت، واضح بود که صهیونیست‌ها دیگر نمی‌توانند به راحتی به جایی خارج از محیط خود حمله کنند و لذا لبنان از سال ۱۳۸۵ تاکنون به فضای امنیت قابل اعتماد رسیده است.

حتی لبنان درباره مناطق گازی مشترک، برای صهیونیست‌ها خط و نشان می‌کشید.

با یک حمله نظامی، حماس توانست ۷ شهر و شهرک اسرائیلی را با سرعت برق ظرف مدت ۴ ساعت به تصرف خود در بیاورد بله؛ حزب‌الله توانست به راحتی منطق لبنان در مدیترانه در مورد حوزه گاز را حاکم کند و خود این امر یک طرف ماجرا در بحث بازدارندگی خارجی است. از طرفی الان فقط بازدارندگی داخلی برای صهیونیست‌ها مانده بود تا جایی که اسرائیلی‌ها می‌گفتند ما همچنان قدرتی داریم که کسی جرأت نکند علیه ما دست به کار اساسی بزند.

تا الان کارهایی انجام شده بود اما اساسی نبودند، حتی عملیات «سیف‌ القدس» که دو سال قبل انجام شد که حمله موشکی به دو نقطه در دو شهرک در منطقه قدس غربی بود، در واقع محدود بود؛ اما آنچه که در ۱۵ مهر یا هفت اکتبر اتفاق افتاد این بود که حماس، دست به عملیاتی مهم زد و تفاوت آن با «سیف‌ القدس» و عملیات‌های قبلی این بود که عملیات آزادسازی اتفاق افتاد، یعنی با یک حمله نظامی، حماس توانست ۷ شهر و شهرک اسرائیلی را با سرعت برق ظرف مدت ۴ ساعت به تصرف خود در بیاورد؛ یعنی ظرف ۴ ساعت فلسطینی‌های غزه، مساحتی بیش از خود غزه را تصرف کردند. غزه ۳۶۰ کیلومتر مربع است اما حدود ۴۰۰ کیلومتر مربع را فلسطینی‌ها توانستند در مدت چهار ساعت آزاد کنند؛ بنابراین در اینجا بازدارندگی داخلی صهیونیست‌ها هم فرو ریخت.

وقتی رژیم و نظامی در خارج از مرزها با دشمنانی مواجه است که برتری آن‌ها به اثبات رسیده است و در داخل هم با دشمنی مواجه است که می‌تواند در برنامه آزادسازی خاک به صورت برق آسا عمل کند، در این صورت امنیت و امیدی باقی نمی‌ماند و لذا «گالانت» در روزهای اولی که به غزه حمله کردند، در مصاحبه علنی با «نیویورک تایمز» صراحتاً اعلام کرد که اگر اسرائیل در این جنگ شکست بخورد، دیگر در جغرافیای فعلی باقی نخواهد ماند؛ این صحبت را فرمانده ارتش یعنی وزیر جنگ رژیم صهیونیستی به صراحت گفته است؛ همه کشورهای غربی‌ها و عربی هم باور کردند که اسرائیل در حال شکست است و به همین دلیل در بازی اسرائیلی‌ها شرکت نکردند. در داخل اسرائیل هم خیلی‌ها باور کردند که این جنگ با پیروزی اسرائیل تمام نمی‌شود و دستیابی به اسرا ممکن نیست.

رژیم صهیونیستی در «جنایت» دستاورد داشته اما در «بقا» دستاوردی نداشته است کشتار مردم بی‌گناه دستاورد نیست زیرا زمانی دستاورد است که پشت کشتار، تسلیم باشد؛ لذا برخی‌ها به اشتباه نگاه به آمار می‌کنند و می‌گویند اسرائیل دستاورد داشته است. بله! رژیم صهیونیستی در جنایت دستاورد داشته اما در بقا، دستاوردی نداشته است. آن‌ها در احیای امنیت فرو پاشیده خود هیچ دستاوردی نداشته‌اند. آمریکا دارد این فضا را پوشش می‌دهد، به این شکل که فضایی ایجاد می‌کند که در ذیل این فضا، اسرائیل بتواند مقداری اوضاع رو به شکست خود را سامان دهد چون به شدت زیر فشار است. صهیونیس‌ها در واقع به زمان و مهلت نیاز دارند برای اینکه بتوانند سهمیه شکست را با «کاهش ضرر» به پایان برسانند؛ لذا اسرائیل رسماً اعلام کرد که ما وارد «فاز سوم جنگ» شده‌ایم.

به طور خلاصه، به فاز اول و دوم و سوم جنگ اشاره کنید.

فاز اول، از آغاز حملات هوایی اسرائیل یعنی از «هشت اکتبر» است تا آتش بس هفت‌روزه در تاریخ پنج آذر.

دستاورد این دوره که حدود شش هفته طول کشید که نصف آن، عملیات زمینی و نصف دیگر، هوایی بود، برای مقاومت چه بود؟

مبادله و آزادی حدود ۶۰ اسیر غیر نظامی با حدود ۲۰۰ فلسطینی که اسرائیلی‌ها به آن تن دادند، یکی از دستاوردها بود؛ یعنی به حماس که در نقطه گرم درگیری‌شان که «جبالیا» بود، اجازه دادند که جلوی چشم همه بیاید و اسرای خود را تحویل بگیرد. این امر اوج اقتدار حماس بود. این در حالی است که جبالیا، سه بار دست به دست شد؛ یعنی صحنه خیلی گرم درگیری بود و در این نقطه، حماس اسرا را یک بار در منطقه خان یونس و مناطق دیگر تحویل داد و معاوضه کرد. این وضعیت دوره اول جنگ است که البته فلسطینی‌ها حدود ۱۲ هزار نفر شهید و حدود ۲۵ هزار نفر مجروح دادند و چیزی حدود ۳۰ هزار خانه هم ویران شد.

در مرحله دوم، اسرائیلی‌ها بعد از پایان هفت روز آتش بس، عملیات را به سمت مرکز و جنوب و به سمت خان یونس و رفح کشاندند و از فشار منطقه شمالی تا حدودی کم کردند. همان‌طور که می‌دانید باریکه غزه، هفت شهر دارد که یکی از شهرها، غزه است که در مرحله اول، تحلیل اسرائیل این بود که مرکز اصلی حماس، در باریکه غزه، در خود غزه واقع است. در تبلیغات دوره اول می‌گفتند که مرکز فرماندهی حماس و محل نگهداری اسرا در غزه است؛ ضمناً در غزه هم یک نقطه را نشان کردند و گفتند بیمارستان «شفا» هم محل فرماندهی و نگهداری از اسرا و مرکز اداره حماس است. رژیم صهیونیستی برای این ادعاها، افتضاحی به بار آورد که ناشی از اطلاعات غلط نهادهای اطلاعاتی این رژیم به ارتش بود که طی آن، بیش از ۱۰۰۰ نفر کشته دادند.

به بیانی می‌توان چنین تحلیل کرد که رژیم صهیونیستی برخلاف تبلیغات وسیعی که دارد انجام می‌دهد، هم در جنگ سخت نظامی شکست خورده و هم در جنگ نرم به ویژه در حوزه افکار عمومی؛ نظر شما در این باره چیست؟

در ماجرای بیمارستان «شفا»، در اراضی اشغالی ولوله‌ای به پا شد و گفتند اینچه دستگاه اطلاعاتی است که شما دارید؛ منظور دستگاه «شین‌بت» بود که اطلاعات نظامی ارتش را نگهداری می‌کند؛ گفتند اینچه اطلاعاتی است که با آن اطلاعات غلط ارتش اسرائیل را وارد معرکه کرده‌اید؛ معرکه‌ای که همه چیزش بر خلاف اطلاعات ارائه شده بود؛ این مساله بالا گرفت و ارتش، سیستم اطلاعاتی خود را متهم می‌کرد و هر کدام همدیگر را متهم می‌کردند.

صهیونیست‌ها بعد از افتضاح بیمارستان «شفا» گفتند که ما اشتباه کردیم و مرکز فرماندهی حماس و محل نگهداری اسرا در «خان‌یونس» است!

فاز دوم بعد از آتش بس شروع می‌شود و مدت فاز دوم به مدت هفت هفته است که این عملیات استمرار پیدا کرد و به جنوب کشانده شد. صهیونیست‌ها بعد از افتضاح بیمارستان «شفا» گفتند که ما اشتباه کردیم و مرکز فرماندهی حماس و محل نگهداری اسرا در «خان‌یونس» است و مدعی شدند که اگر خان‌یونس گرفته شود، کار تمام است و به همین خاطر، ارتش صهیونیست‌ها به سمت جنوب کشانده شد.

در اینجا موفقیت ارتش کمتر از شمال بود؛ علی‌رغم اینکه زمان بیشتر بود، در آنجا نیروی زمینی ارتش سه هفته عملیات کرد و در اینجا نیروی زمینی هفت هفته جنگید؛ در مقطع دوم اگر به نقشه‌های جغرافیایی نگاه کنید می‌بینید که حرکت ارتش به شدت کندتر شد؛ در حالی که تعداد یگان‌های درگیر اسرائیل در این مرحله به سه برابر، رسید.

خسارت‌های سنگین‌تری هم دیدند؛ شاید صدها نیروی زرهی‌شان منهدم شدند.

بله؛ تعداد کشته‌های اسرائیلی در این دوره هفت هفته‌ای، ۴ برابر کشته‌هایشان در مقطع اول بود؛ در حالی که پیشروی کمتری داشتند. از طرفی هم فلسطینی‌ها وضعیت متفاوتی پیدا کردند، چراکه آنان در مرحله اول که جنگ در شمال بود حدود ۱۲ هزار نفر شهید در طی سه هفته عملیات زمینی دادند. در مقطع دوم علی‌رغم اینکه زمان جنگ طولانی‌تر بود، تعداد شهدای فلسطینی، روند کاهشی پیدا کرد.

تعداد شهدای فلسطینی در این مرحله، حدود ۱۰ هزار نفر شد که جمعاً حدود ۲۲ تا ۲۳ هزار نفر شدند. در مرحله دوم، اسرائیلی‌ها با وجود اینکه جنایت‌هایشان ادامه پیدا کرد و تلفات‌شان ۴ برابر اضافه شد اما حتی دستاورد مقطع اول را هم پیدا نکردند، یعنی یک نفر اسیر را هم آزاد نکرده و رسماً اعلام کردند این مقطع تمام شد و صهیونیست‌ها با یک ارتش شکست‌خورده، وارد «فاز سوم» شدند.

با توجه به تحولات در سرزمین‌های اشغالی و پایداری گروه‌های مقاومت در حمایت از مردم مظلوم و مقتدر غزه، آینده منطقه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اگر غربی‌ها عاقل و به دنبال منافع خود باشند، باید در همین تحولات فهمیده باشند که قدرت منطقه در کجا قرار دارد؛ در واقع قدرت در منطقه در دست یمن و حزب‌الله و ایران و در مجموع مقاومت است، اگر نگاهی ولو سطحی به تحولات منطقه بیاندازند متوجه می‌شوند که قدرت چیست و در دست چه کسی است؛ اینکه کشورهای وابسته به آن‌ها در صد روز اخیر منفعل شدند و از عادی‌سازی روابط با صهیونیست‌ها دست کشیدند، باید خیلی موضوعات را برای غربی‌ها روشن کرده باشد.

اگر غربی‌ها عاقل باشند، باید در تحولات اخیر در منطقه فهمیده باشند که قدرت، در دست یمن و حزب‌الله و ایران و در مجموع مقاومت است از طرف دیگر باید تصریح کرد که تحولات غزه به اندازه طوفان الاقصی مهم است چون این دو، در کنار همدیگر هستند؛ طوفان‌الاقصی یک مقوله است و شکست اسرائیل در غزه، مقوله‌ای بزرگ‌تر که باید در این رابطه اطلاع‌رسانی دقیق در جامعه صورت بگیرد که الحمدالله اقدامات مناسبی صورت گرفته است.


منبع: مهر

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

katarakt ameliyati
دکمه بازگشت به بالا