معلمان پای صحبت معلم انقلاب/ «چاره کار در اصلاح مدرسه است»
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: یکی از جذاب ترین دیدارهای رهبری برای من که چند سالی است وارد فضای تعلیم و تربیت شدهام، طبعاً دیدار ایشان با جامعه معلمین است. دیداری که همیشه با تجلیل فراوان از آنها همراه است و حاوی نکات دقیق و حساب شده در این حوزه بسیار حیاتی و مهم است؛ اما حقیقتاً امسال وقتی فهمیدم که توفیق حضور در برنامه را دارم بیش از پیش منتظر رسیدن زمان دیدار بودم.
شب قبل، مختصر خوابیدم؛ استرس داشتم که خواب بمانم و به دیدار نرسم. صبح علیالطلوع به سمت خیابان «کشوردوست» حرکت کردم. گروه گروه معلمین در حال حرکت به سمت حسینیه امام خمینی (ره) بودند. ظاهر و لباسهای متفاوت آنها به روشنی نشان میداد که از اقصی نقاط کشور برای دیدار دعوت شدهاند.
وارد حسینیه که شدم ساعت حدود ۸ صبح بود هنوز بخش عمدهای از جمعیت وارد نشده بودند اما رفت و برگشت و پژواک شعارها خیلی زود شروع شد؛ گروهی با صدای بلند میگفتند: «فرهنگیان کشوریم فداییان رهبریم». گروه دیگری با مشتهای گره شده شعار میدادند: «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست…» و بالاخره از شوق این دیدار صدا میزدند: «ای پسر فاطمه! منتظر تو هستیم»
رفتهرفته جمعیت تکمیل میشود، در بین شعارها گاهی برادر خوشصدایی شروع به خواندن اشعاری در مدح امیرالمومنین میکند و حال و هوای خوب جمعیت را خوبتر میکند. برگههای شعر ی که قرار است معلمان در ابتدای مراسم همخوانی کنند بین جمعیت توزیع میشود. روی کاغذ، ضرب آهنگش را نمیفهمم؛ اما طولی نمیکشد که مداح جوانی پشت میکروفون قرار میگیرد و تمرین سرود آغاز میشود و خیلی زود هماهنگی در بین جمعیت ایجاد میشود.
نزدیک ساعت ۱۰، با ورود تیم حفاظتی میفهمیم که زمان ورود آقا نزدیک است. شعارها شدت میگیرد و رهبر معظم انقلاب وارد حسینیه امام میشوند و جلسه با قرائت قرآن آغاز میشود.
بلافاصله مداح پشت تریبون میرود و جمعیت یک صدا و پر شور سرود را هم خوانی میکنند. برمیگردم و جمعیت را نگاه میکنم؛ بعضی از حاضرین اشک از چشمانشان سرازیر شده است…
سرود که تمام میشود، «رضامراد صحرایی» سرپرست وزارت آموزش و پرورش گزارشش را آغاز میکند. همان ابتدا بابت طولانی بودن صحبتهایش عذرخواهی میکند؛ زمان که میگذرد مشخص میشود که عذرخواهیاش چندان بی راه هم نبوده است.
او درباره کارهایی که انجام شده اعلام میکند که این اقدامات با زحمات وزیر پیشین آقای نوری که خودش نیز در مراسم حضور دارد صورت گرفته است و اینگونه رسم ادب را به جا میآورد. صحرایی در انتهای گزارشی که ارائه میدهد برنامههای پیش روی وزارت خانه را نیز اعلام میکند.
گرچه او گزارشی مفصل و لیست بلند بالایی از اقدامات انجام شده و برنامههای مدون ارائه میدهد اما وزیر نداشتن یکی از مهمترین وزارتخانههای کشور آن هم در چنین روزی نکته تلخی است. نهادی که نیاز به برنامهریزی و اقدامات بلندمدت دارد، اما بیثباتترین وزارتخانه دولتها در سالیان اخیر بوده است. همه اینها باعث میشود این مساله گلایه جدی حضرت آقا را در بیاناتشان به همراه داشته باشد: «در این دستگاهِ به این عظمت، به این اهمیت، ما دچار بیثباتی هستیم! گفت: هر که آمد عمارتی نو ساخت؛ رفت و منزل به دیگری پرداخت!»
ایشان گلایه خود از این بیثباتی را این گونه شرح میدهند: «یکی میآید یک برنامهای میریزد، یک کاری را شروع میکند، [با رفتنِ او] نیمهکاره رها میشود، دیگری میآید. اینجا به من گزارش دادند البتّه خود بنده هم میتوانستم بفهمم، امّا در گزارشها هم بود که از سال ۹۲ تا کنون که ده سال است، ما پنج وزیر و چهار سرپرست در آموزشوپرورش دیدهایم! این چیز خیلی عجیبوغریبی است»
جالب است معلمانی که هرکدام در کلاس درسشان دهها و صدها دانشآموز دارند، خودشان امروز در جایگاه شاگردی و پای درس استادی حکیم نشستهاند. انصافاً رسم شاگردی را هم خوب به جا میآورند و با سکوت، تمام حواسشان را به صحبتهای معلم بزرگ انقلاب دادهاند.
آقا برای این قشر زحمتکش، از بالا بودن جایگاه «معلم» میگویند و تاکید میکنند که معلم به میزان جایگاه بالایی که دارد مسئولیت سنگینی را نیز به دوش میکشد. ایشان میگویند معلم باید دانشآموز را مثل فرزند خود بداند: «شما در مورد پسر خودتان یا دختر خودتان چه آرزوهایی دارید؟ نمیخواهید خوشبخت باشد؟ نمیخواهید سربلند باشد؟ نمیخواهید عاقل باشد؟ نمیخواهید باسواد باشد؟ نمیخواهید رفتار او در جوامع، در خانوادهها، احترامبرانگیز باشد؟ انسان راجع به بچّهاش این چیزها را میخواهد؛ عین همینها را از این شاگردتان هم بخواهید»
به این فکر میکنم که این ویژگی چه بیاندازه در وجود خودشان متبلور است، یاد «جشن فرشتهها» میافتم و شور و شوق دختران تازه به سن تکلیف رسیده در دیدار با رهبری، یاد جملهای که «من تک تک مردم را دوست میدارم و برای همه دعا میکنم.»، یاد آنجا که دختران کم حجاب را دختر خودشان میخوانند و به دعا و تضرعشان به درگاه الهی غبطه میخورند و یاد دیدارهای پر شورشان با دانشجویان و همه رفتارهای پدرانه و پر محبتی که داشتهاند…
توصیه بعدی حضرت آقا کلید واژهای است برای تحول در فضای تعلیم و تربیت، برای جبران کمیها و کاستیها در فضای تربیتی مدارس و برای تربیت نسلی در تراز انقلاب اسلامی. از معلمین درخواست میکنند دانش آموزان را به حضور در هیئات و مساجد تشویق کنند و میفرمایند: «بهتجربه ثابت شده جوانی که با مسجد سر و کار دارد و ارتباط دارد، خیرش بیشتر به جامعه میرسد؛ یعنی احتمالش بیشتر است.» ارتباط میان مدرسه و مسجد در روزگاری که هجمههای بی وقفه علیه دانش آموزان ما در جریان است حکم اکسیری است که دفع کننده این حملات و هجمهها خواهد بود.
آقا چند باری هم نسبت به نگاه نادرست برخی مسئولین و ندانستن اهمیت وزارت آموزش و پرورش اشاره میکنند. با هر مرتبه تاکید ایشان بر این موضوع، نجوای تحسینها و تاییدها در حسینیه امام خمینی میپیچد. معلمین حاضر در حسینیه با تکرار کردن «احسنت» میگویند: «جانا! سخن از زبان ما میگویی…»
رهبر به طرحی که برای سپردن آموزش و پرورش به بخش خصوصی مطرح شده بود اشاره میکنند و میگویند که طرح بسیار خوبی بود البته برای نابودی کشور! نوع بیان ایشان با خنده شدید جمعیت همراه میشود.
نکته مهم دیگر، اشاره ایشان به تدبیری برای محتوای کتابهای درسی بود. ضرورت استفاده از مفاخر کشور در محتوای کتب، احیای معاونت پرورشی در مدارس و پرهیز از ارائه سند موازی در کنار سند تحول، به روز رسانی سند تحول با توجه به گذشت زمان و همچنین ترسیم نقشه عملیاتی برای اجرای سند از موارد مهم دیگری بود که رهبر معظم انقلاب در بیاناتشان به آنها اشاره فرمودند.
به عنوان یک معلم که آگاهی نسبی به فعالیتها و اقدامات آموزش و پرورش دارد، این سطح از تسلط و این میزان آگاهی نسبت به مسائل و مشکلات آموزش و پرورش و حوزه تعلیم و تربیت واقعاً برایم آموزنده بود. طرح دقیق مسئله، ارائه راهکارهای عینی و عملیاتی، امیدبخشی به معلمین و مسئولین و پیش بینی آیندهای روشن برای این نهاد، همه و همه این دیدار را برای همه حاضرین بسیار شیرین، دلچسب و درسآموز کرده بود.
این دیدار هم به آخر میرسد؛ اما کاش میشد این جمله رهبر انقلاب را به گوش همه تصمیمگیران و تصمیمسازان در جمهوری اسلامی رساند که: «چاره کار در اصلاح مدرسه است، در برنامهریزی درست برای مدرسه و برای جوان و نوجوان است؛ این یک حقیقتی است که وجود دارد.»
«حسامالدین براتی»
منبع: مهر