بررسی ریشهای بیعلاقگی به رشته تحصیلی در دانشگاه/ دغدغه دانشجویان کارشناسی، ارشد و حتی دکتری
گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس، فاطمه سامعی؛ اخیرا رقابت کنکور سراسری سال ۹۸ به پایان رسیده و دانش آموزان در حالی روزهای آینده را در انتظار اعلام نتایج آزمون و ورود به دانشگاه سپری میکنند که احتمالا در آیندهای نه چندان دور تعدادی از دانشجویان با گذشت زمان متوجه میشوند از رشتهای که با تلاش در آن پذیرفته شدهاند رضایت ندارند و این تازه سرآغاز ماجرای بیعلاقگی به رشته تحصیلی و تبعات مختلف آن است.
درباره موضوع بی علاقگی به رشته تحصیلی بین دانشجویان با حمید پیروی رئیس مرکز مشاوره دانشگاه تهران گفتوگو کردهایم و پاسخ سوالهایی از جمله دلایل بیعلاقگی، راهکارهای شناخت علاقه واقعی و راهکارهای رفع این مشکل را جویا شدهایم.
*۲۲ درصد دانشجویان به رشته تحصیلی خود علاقه ندارند
فارس: برخی دانشجویان نسبت به رشته تحصیلی خود بیعلاقه هستند و برآوردهایی از شایع بودن این مشکل بین ۲۰ درصد از دانشجویان وجود دارد، آیا واقعا این درصد از دانشجویان به رشته تحصیلی حدود بیعلاقه هستند؟
پیروی: طبق پژوهشی که از سال ۹۴ تا ۹۶ درباره رفتارهای دانشجویان سراسر کشور انجام شد که به ترتیب در سالهای ۹۴، ۹۵ و ۹۶ حدود ۲۲ و نیم درصد، ۱۲ و نیم درصد و ۲۲ درصد دانشجویان ورودی جدید احساس عدم علاقه به رشته تحصیلی را ابراز کردند. با این حساب حدود ۲۱ تا ۲۲ درصد دانشجویان به رشته تحصیلی خود علاقه ندارند که رقم کمی نیست.
در استان تهران که چند دانشگاه برتر کشور از جمله دانشگاه شریف، دانشگاه تهران و دانشگاه امیرکبیر حضور دارند و دانشجویان تاپ کنکور فرصت انتخاب بیشتر و فرصت شغلی بیشتر داشتهاند به ترتیب در سالهای ۹۴، ۹۵ و ۹۶ حدود ۱۶ درصد، ۱۰ درصد و ۱۹ درصد دچار بیعلاقگی تحصیلی بودهاند که این آمار نشان میدهد موضوع در استان تهران هم جدی است.
عدم علاقه به رشته تحصیلی میتواند به طور جدی در روند تحصیلی و شغلی دانشجو اثرگذار باشد؛ بیانگیزگی برای ماندن در تحصیل و به کلاس رفتن، ناامیدی از آینده شغلی، اهمال در وظایف تحصیلی و اتلاف منابع از تبعات این انتخاب است.
*مسیر تحصیل و سپس انتخاب شغل؛ یا برعکس؟
فارس: به نظر میرسد پیش از ورود به دانشگاه امکان شناخت کافی از رشتهها و شناخت علاقه واقعی برای دانشجویان فراهم نیست، چرا این اتفاق رخ میدهد؟
پیروی: پاسخ این است که سیستم آموزش و پرورش مدارس خاص را دوست دارد و این مدارس عمدتا در مسیر مافیای کنکور قرار دارند که خانوادهها را وارد رقابت کنکوری میکنند و چیزی را به دانشآموز تحمیل میکند که مورد علاقه دانشآموز نیست. این مدارس برای اینکه عنوان و رتبه بگیرند که برای مثال در رشتههای برتر دانشگاههای برتر فلان تعداد قبولی دادهاند دانشآموز را به رشتههای خاص که میتواند برای مدرسه یا مؤسسه کنکور امتیاز باشد سوق میدهند.
خانوادهها به دلیل اینکه تحت تاثیر جو داخل دبیرستان قرار گرفتهاند و به دلیل اعتماد به مشاوران تحصیلی معتقدند مشاور خیر و صلاح دانشآموزان را بهتر میداند؛ همچنین در مباحث رغبت سنجی و استعداد سنجی در دوره دبیرستان به دانشآموز جهت داده میشود.
بنابراین دانش آموزان وارد فضایی میشوند که کشف نشده واقعا چه استعدادی دارند و این باعث میشود فرد مسیر شغلی خود را با آگاهی انتخاب نکند. در آموزش و پرورش و مدارس ما فرد ابتدا مسیر تحصیلی خود را انتخاب میکند و براساس آن دنبال شغل می رود؛ در حالی که باید مسیر انتخاب شغل و سپس تحصیل را اجرا کنیم؛ برای مثال یک دانشآموز میگوید میخواهم به رشته ریاضی بروم زیرا مهندسیها خوب است، سپس وارد دانشگاه میشود و پس از فارغتحصیلی سراغ شغل میگردد اما در شغل خود استخدام نمیشود و سراغ شغل دیگری میرود؛ همچنین برخی بچههای مهندسی در دانشگاه لیسانس میگیرند اما در ارشد در حوزههای اجتماعی، سیاسی و مدیریتی تحصیل میکنند و مقطع لیسانس چیزی نبوده که با توجه به علایق و استعدادهایشان باشد.
در سیستم دانشگاه تغییر رشتهها به راحتی صورت نمیگیرد و به ویژه در گروههای آزمایشی تغییر رشته ممنوع است؛ برای مثال اگر کسی وارد رشته علوم انسانی شده بسیار سخت است که رشته تجربی را شرکت کند، یا برعکس، مگر رشتههایی که از هم ورودی میپذیرند که آن هم دردسر دارد.
اما به دلیل جامعیت دانشگاه تهران، مدیریت دانشگاه به این جمع بندی رسید که با لحاظ کردن شرایطی تغییر رشته را امکان پذیر کند و اکنون آییننامهای در این باره وجود دارد که براساس آن عمل میشود.
*تکلیف کسانی که میدانند به رشته تحصیلی خود بیعلاقهاند
فارس: وقتی دانشجویان پیمیبرند که به رشته تحصیلی خود بیعلاقه هستند، برخی جرات تغییر را دارند اما برخی همچنان در همان مسیر میمانند و حتی مسیر را در مقاطع بعدی تحصیلات ادامه میدهند؛ چه موانعی سر راه دانشجو برای ورود به مسیر علاقهمندی وجود دارد که جرات تغییر را از دانشجو میگیرد؟
پیروی: بسیاری از افرادی که تغییر رشته دادهاند موفق بودهاند و نتایج نشان میدهند که حتی فرد در رشتههای غیردرسی هم موفق شده است. اما مشکل اصلی این است که خانوادهها درباره این موضوع بسیار مقاومت دارند، به این معنا که هیچ کس دوست ندارد برای مثال امتیاز مهندسی دانشگاه تهران و دانشجوی فنی بودن را از دست دهد و علوم اجتماعی یا فلسفه بخواند و خانوادهها این موضوع را به سختی میپذیرند؛ اما پس از اینکه خانوادهها توجیه میشوند و از تصمیم دانشجو حمایت میکنند عملکرد دانشجو بسیار عالی میشود.
همچنین بسیاری از افرادی که جرات تغییر رشته را ندارند از موضوع نظام وظیفه میترسند؛ آنها پس از تحصیل در ۲ تا ۳ ترم اگر رشته خود را تغییر دهند مشمول سنوات میشوند و ترجیح میدهند در رشته دلخواه از ابتدا شروع به تحصیل کنند.
از سوی دیگر اطلاعات دانشجویان مرتب در حال افزایش است. در حال حاضر همه دانشجویان میدانند اگر به رشتهای علاقه داشته باشند میزان موفقیت آنان بسیار افزایش پیدا میکند. اگرچه خانوادهها هنوز در کشور ما اعمال نظر پررنگی روی فرزندان دارند اما بچهها غیر از مجرای خانواده از کانالهای دیگر به اطلاعات دسترسی دارند؛ برای مثال بسیاری از استارت آپها را بررسی میکنند و متوجه میشوند حتما نباید در رشته خود فعالیت کرد ممکن است ایدهای داشته باشی و آن ایده را دنبال کنی و کارآفرین خوبی شوی و مجموعه بزرگی را شکل دهی. از این رو دانشجویان در حال تجربههای دیگر و جدید هستند و ممکن است براساس آنها تصمیم بگیرند.
اگر دانشجویان در رشتهای که مورد علاقهشان نیست تحصیل کنند و تجربهای به دست آورند، ممکن است به سمت دانشگاههای پایینتر تغییر جهت دهند و سراغ علاقمندی خود بروند. بنابراین شهامت و جسارت تغییر را به دست آوردهاند؛ با این حال فکر میکنم برای دانشگاههای بزرگ قاعده فقط پارامترهای شناخت علاقه نیست و شرایط کمی سختتر است.
*حال افرادی که درباره رشته تحصیلی خود تردید دارند
فارس: گاهی دانشجو به قطعیت میرسد که به رشته خود علاقه ندارد و گاهی دانشجو سر در گم است؛ به این معنی که به دلیل اطلاعات زیادی که با آنها مواجه شده و تجربههایی که کسب کرده درباره رشته تحصیلی خود تردید کرده است اما هنوز به درستی نمیداند به چه رشتهای علاقه دارد و آیا واقعا به رشته خود بیعلاقه است که تصمیم نهایی به تغییر رشته بگیرد. مرکز مشاوره برای این دانشجو چه کمکی دارد؟
پیروی: این مسئله جدی است و دانشجو باید اقداماتی انجام دهد تا از تردید خارج شود.
این ایده که ۴ سال درس خواندم و علاقهای نداشتم و حالا سراغ علاقهام بروم روش سالم است؛ وقتی فرد به بلوغ فکری برسد و بداند چه میخواهد مشکلی نیست ولی درصدی از دانشجویان هنوز نمیدانند چه میخواهند.
یک گروه دانشجویی در قالب یک استارت آپ چنین ایدهای را دنبال میکردند؛ آنان از بچههای فنی دانشگاه بودند که میگفتند با علاقه به رشته مهندسی نیامدهاند و بیشتر مسیر را دانشگاه و خانواده برایشان مشخص کرده است و این مسیر را ادامه دادهاند. آنان میگفتند که اکنون که آمدهایم به این جمع بندی رسیدهایم که امکان تغیر رشته به رشته دیگر کم است و طبیعی است برای همه دانشجویان این امکان نیست. بنابراین تحصیل فعلی را انجام دادیم اما در نظر داریم به افرادی که دچار این آشفتگی هستند کمک کنیم تا بتوانند تصمیم خودر ا بگیرند که سرانجام متعلق به چه رشتهای هستند و در آینده باید چه کنند؟ اکنون لیسانس را بگیرند و در ارشد هر رشته ای که میخواهند بخوانند. این استارت آپ در حوزه سنجش ویژگیهای شخصیتی افراد به دانشجویان خودشناسی میدهد که ویژگیهای خود را از طریق آزمونهای معتبر بسنجند و بر اساس ایونتهایی ویژگیهای شخصیتی فرد را مشخص میکنند و هدایت میکنند که اگر میخواهی موفق شوی بهتر است این مسیر را انتخاب کنی.
این استارت آپ در پارک علم و فناوری دانشگاه تهران مصوب شد و در حال فعالیت است و در این ماه به آنها فضای فیزیکی داده میشود تا بتوانند ایده خود را به صورت جدی عملیاتی کنند. وظیفه ما این است که این نوع استارت آپها را در اختیار بچهها قرار دهیم تا به خودشناسی شخصیتی، شغلی و تحصیلی برسند که در واقع چه کاره هستند. وقتی بدانند چه کاری میخواهند بکنند ما میتوانیم به آنها کمک کنیم و قطعا اوایل تحصیل میتوانیم این کمک را ارائه کنیم یا باید دانشجویان در رشته باقی بمانند و بتوانند یک مقطع تحصیلی را موفقیتآمیز طی کنند و مقطع دوم را سراغ علاقه خود بروند.
در این بحث این سؤال پیش میآید که آیا باقی ماندن در این مقطع وقتی فرد عدم علاقه دارد اتلاف هزینه و وقت است؟ خیلیها میگویند که یک تجربه است و میتوانند کمک کند و باید فرد پخته شود. باید بیاید در این فضا تا ببیند چه چیزهایی را میخواسته، چه چیزها را نمیخواسته، با چه چیزی هماهنگ بوده و شاید هیچ سیستمی نتواند تا قبل از اینکه فرد آن را لمس کند به او کمک برساند. شاید باید فرد این پختگی را کسب کند و سپس در مقطع ارشد به این نتیجه برسد که واقعا در چه زمینهای علاقه و استعداد دارد. به نظر میرسد این دست از فعالیتها کمک کننده است.
برخی دانشجویانی که به مرکز مشاوره دانشگاه تهران مراجعه میکنند سردرگمیهای تحصیلی دارند و انگیزه کافی برای تحصیل در آنان وجود ندارد و این مسئله جدی است.
بر این اساس همچنین ۸ شعبه مرکز مشاوره که خدمات مختلف به دانشجویان ارایه میکنند، ۱۳ دفتر مشاوره و ارتقاء تحصیلی در پردیسها و دانشکدههای دانشگاه تهران مستقر شده است و هر کدام دارای مشاورانی هستند که به دانشجویان به طور مشخص در این زمینهها خدمات ارائه میکنند. دفاتر ارتقاء تحصیلی این وظیفه را دارند که دانشجویان دارای مشکل بیعلاقگی به درس را پذیرش میکنند و به آنها مشاوره میدهند. طرحی به نام طرح استاد راهنما داریم که این دفاتر با اساتید راهنما تعامل دارند و هر استاد با ۲۰ دانشجو کار میکند و فرصتهای شغلی و ملزومات هر رشته را برای دانشجو تبیین میکند، برای مثال به دانشجویان گفته میشود اگر رشته صنایع چوپ میخواند باید شیمی خوبی داشته باشد، اگر بچههای معدن این درس را میخوانند تحمل فضای سخت کسب و کار را داشته باشند و این موارد جزو وظایف استاد راهنماست.
همچنین این استادها باید مداخلات زودهنگام داشته باشند. برای مثال دانشجویان دو ترم گذرانده و تنها ۵ واحد پاس کرده و به نظر میرسد در این موارد باید مداخلاتی داشته باشیم پیش از اینکه سنوات فرد تمام شود. بنابراین در مرکز مشاوره دانشگاه تهران دانشجویان را غربال میکنیم.
علاوه بر این، باید مقداری روی خانوادهها کار کنیم که کمک کنند از قالب قبلی که فرزندم باید حتما مهندس یا پزشک باشد و زحمت کشیده به این رشته رسیده دست بردارند. بنابراین بحث آموزش خانوادهها را در برنامه داریم که در سال چند بار آنها را دعوت میکنیم یا مطالب آموزشی برایشان ارسال میکنیم که خانوادهها نیز در این حوزه با ما همکاری کنند.
مرکز مشاوره دانشگاه تهران به دانشجویان برای خودشناسی و خودآگاهی کمک میکند اما دانشجو باید بداند که چه هدفی در زندگی دارد و وقتی معنا و مفهوم هدف در زندگی را پیدا کند راحتتر میتواند مسیر را پیدا کند.
همه دوست دارند پولدار، مشهور و موفق شوند اما آیا برای رسیدن به این اهداف خود را ریز کردهاند و خیلی از دانشجویان این کار را نکردهاند. اگر دانشجو به خودشناسی برسد و بداند میخواهد چه کند دانشگاههای مختلفی هستند که میتواند در آنها ورود کنند، گاهی ما به بچهها میگوییم حتما نباید دانشگاه تهران باشد و هر دانشگاهی که بروی میتوانی در آنجا تاپ باشی و بستگی به توانایی فرد دارد که چه کار کند.
پارامتر دیگر در معادلات که کمتر در نظر گرفته میشود بحث تعیین کنندههای اجتماعی سلامت روانی جامعه و دانشجوست که هر چقدر آن شاخصها بیشتر و بهتر باشد دانشجو تکلیف خود را بهتر میداند.
نگرش مثبت به آینده شغلی، نگرش مثبت به آینده و دسترسی به خدمات سلامت، از جمله پارامترهای تعیین کنندههای اجتماعی سلامت روانی جامعه است. بنابراین همه چیز در سیستم دانشگاه و خود فرد نیست و برخی مسائل در حوزه اجتماعی و تابع سیاستهای کلانتر است که مرکز مشاوره به تنهایی نمیتواند معجزه کند.
*کشدار شدن بیعلاقگی به رشته حتی در تحصیلات تکمیلی
فارس: چه تعداد از دانشجوها در دورههای ارشد و دکتری سرانجام طبق علاقه رفتار میکنند و اشتباه دوره کارشناسی را مرتکب نمیشوند؟
پیروی: در سال ۹۶ حدود ۱۷ و نیم درصد از دانشجویان تحصیلات تکمیلی کشور از رشته تحصیلی خود ابراز بیعلاقگی کردهاند که رقم جدی است.
چند فاکتور در این بیعلاقگی تاثیرگذار است. این موضوع در کل کشور و حتی در دانشگاههای بزرگ از جمله تبریز، شیراز، اصفهان و تهران وجود دارد. قبلا فکر میکردیم بیعلاقگی تحصیلی فقط بین دانشجویان مقطع کارشناسی وجود دارد اما آمارها نشان میدهد دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری حتی بیشتر از دانشجویان کارشناسی نیاز به توجه دارند. زیرا نیاز به امید دارند. کسی که از کارشناسی ارشد فارغالتحصیل میشود کم کم باید زندگی تشکیل دهد و کار انتخاب کند و انتظارات اجتماعی و خانوادگی در این مقاطع بیشتر است. اما کسی که کارشناسی میخواند تصور میکند هنوز دانشجوست و تصمیمهای زندگی را به دورههای بعد عقب میاندازد و میگوید فعلا میتوانم ارشد بخوانم.
از این رو بچههای ارشد و دکتری از این بابت بیشتر تحت فشار هستند و فشاری که قبلا روی دانشجویان کارشناسی بود اکنون به دانشجویان ارشد و دکتری منتقل شده است. اگر بتوانیم بسته به علایق فرد و نیاز بازار و امکانات دانشگاه دانشجو بگیریم بهتر است؛ در برخی رشتهها حتی میدانیم نیاز به این تعداد فارغ التحصیل در سال نیست در حالی که رشتههای پیام نور، آزاد و علمی کاربردی هر سال دانشجویانی را فارغالتحصیل میکنند که اساسا میدانیم نیاز بازار کمتر از این تعداد دانشجو است؛ برای مثال کارشناسان برخی رشتهها و صنایع را تحلیل کرده بودند و گفته بودند که اگر به بهترین شکل در این صنعت کار کنیم باید مقدار مشخصی فارغالتحصیل داشته باشیم که تعداد فارغالتحصیلان ۱۰ برابر نیاز واقعی رشته بوده است، در نهایت هم وقتی دانشجو میبیند بازار کاری برای رشتهاش نیست بیعلاقه میشود مگر اینکه شرایط و استعداد خاص در آن رشته داشته باشد که در رشته و کار خود شکوفا شود.
این آمار شامل دانشجویان تمام دانشگاهها است و اساسا سیستم آموزشی نیاز به به روزرسانی دارد؛ در بسیاری از کشورها در مسیر تحصیل جهت شغلی فرد پیدا میشود که بسیار خوب است؛ شرط این است که آموزشها از جنس نظری خارج و مهارتی شود؛ به این معنی که وقتی کالج تمام میشود فرد یک دانش عمومی در زمینهای داشته باشد و برای ادامه تحصیل اطلاعات کالج را استفاده کند و رشتهها را به صورت مهارتی پاس کند؛ البته نمیدانم چقدر در سیستم آموزش عالی کشور ما با شرایط فعلی و گستردگی دانشگاههای دولتی امکان پیاده سازی این مدل وجود دارد. اگر قصد داریم شرایط دانشگاه تسهیل شود و ورودیها با شناخت رشتهها را انتخاب کنند بیشک باید از آموزش و پرورش آغاز کنیم.
*مسیری که به اشتباه کمتری در تحصیل ختم میشود
فارس: در کشورهای دیگر هم مردم به دانشگاه میروند و گاهی رشته خود را حتی بعد از دو سال تحصیل تغییر میدهند؛ با این حال به نظر میرسد میزان بیعلاقگی به رشته تحصیلی در این کشورها پایینتر است؟ آنها در مدرسه چه مسیری را میروند که اشتباه کمتری دارند.
پیروی: جامعه در آن کشورها مدرکگرا نیست و نیاز نیست مدرک بگیرید تا پایگاه اجتماعی داشته باشید. میتوانی پایگاه اجتماعی خوب و شغل خوب داشته باشید و اصلا دانشگاه نرفته باشید. پدر مادرهای آنها بیشتر از آنکه دوست داشته باشند همه به دانشگاه بروند دوست دارند همه شغل داشته باشند.
جامعه در آنجا مدرک گرا نیست؛ اما خانواده، جامعه و سیستم ما مدرک گرا است و اگر امروز بخواهیم کسی را استخدام کنیم نمیپرسیم چه مهارتی داری میپرسیم چه مدرکی داری؟ بنابراین آنها از ابتدا متوجه میشوند چه مهارت و شغلی را دوست دارند. همچنین از سالهای ابتدایی بچهها را مهارتی بار میآورند. نظری نیستند در حالی که هنوز در بسیاری از رشتههای دانشگاهی در سطح کشور دانش نظری فرد افزوده میشود و پس از فارغ التحصیلی مهارت کوچکی ندارد. برای مثال در رشته روانشناسی فرد فارغالتحصیل شده اما یک یادداشت گذاری ساده نمیتواند انجام دهند اما همه تئوریها و نظریهها را حفظ است؛ زیرا دانش ما جای عملی، نظری است.
در دانشگاه تهران طرح کهاد و آموزشهای مهارتی با نظر رئیس دانشگاه در حال اجراست که دانشجویان در طول تحصیل حدود ۳۰ واحد مهارتی یاد میگیرند. این بخشنامه بسیار جدی پیگیری میشود و بخشنامه آن نیز ابلاغ شده و حتی میتواند منجر به صدور گواهی تکمیلی برای دانشجویان لیسانس شود.
این کار را میتوان به بازار کار و پژوهش تعمیم داد و در این صورت رشتههای دانشگاهی چابک و کاربردی میشوند و ارتباط خوبی بین دروس نظری و کاربردی شکل میگیرد. اگرچه بچههای ما از نظر نظری بسیار بالاتر هستند.در بسیاری از کشورها، در دوره کودکی، کودکان با سبک یادگیری مهارتی آموزش میبینند که در ایران سبک یادگیری کاملا نظری است که البته بچههای ما از نظر نظری بسیار بالاتر هستند اما تفاوت اصلی همین است.
انتهای پیام/
منبع: فارس