ایران و جهان

ارتباط با مردم و حمایت از طبقات فرودست، سیره امام صادق (ع) بود

خبرگزاری مهر – گروه دین و اندیشه- زینب حسینی روش: امروز ۲۵ شوال المعظم و سالروز شهادت رئیس مذهب شیعه، حضرت امام صادق (ع) است. در کتب روایی شیعه، مناظره‌های فراوانی از ائمه معصومین با مخالفین گزارش شده است که از جمله آنها، مناظرات امام صادق (ع) است بر همین اساس برای واکاوی شمه ای از سیره اجتماعی و بررسی مناظرات علمی و روش‌های فرهنگی امام صادق (ع) در صیانت از باورهای مردم با حجت الاسلام امیر علی حسنلو استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم و مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه‌های علمیه به گفتگو نشستیم که در ادامه تقدیم مخاطبان می‌شود:

* سیره اجتماعی امام صادق (ع) حائز چه ویژگی‌هایی بود؟

برای امام صادق – علیه‌السلام – فضائل زیادی نقل شده که به برخی از آنها می‌توان به بخشش و بزرگواری آن حضرت اشاره کرد؛ برای مثال زمانی که مردی خدمت حضرت صادق علیه‌السّلام رسید و عرض کرد پسر عمویت فلان اسم جناب تو را برد و نگذاشت چیزی از بد‎‎گویی و ناسزا مگر آنکه برای تو گفت. حضرت فرمود که آب وضو برایش حاضر کنند پس وضو گرفت و داخل نماز شد، راوی گفت من در دلم گفتم که حضرت نفرین خواهد کرد بر او، پس حضرت دو رکعت نماز گذاشت و گفت: ای پروردگار من این حق من بود من بخشیدم برای او، و تو جود و کرمت از من بیشتر است پس ببخش او را و مگیر او را به کردارش و جزا مده او را به عملش؛ پس رقّت کرد آن حضرت و پیوسته برای او دعا کرد و من تعجب کردم از حال آن جناب.

دیگر شاخصه رفتاری حضرت حمایت و ارتباط با مردم و طبقات فرو دست بود؛ مردم مدینه شب‌ها بر در خانه‌های خود انفاقی از ناشناسی دریافت می‌کردند پس از رحلت امام قطع شد و مردم دریافتند که حامی پنهانی فقرای مدینه جعفربن محمد (ع) بوده است. راوی می‌گوید امام صادق علیه‌السّلام مقداری زر به من داد و فرمود این را بده فلان مرد هاشمی و مگو کدام کسی داده. راوی گفت آن مال را چون به آن مرد دادم گفت خدا جزای خیر دهد به آنکه این مال را برای من فرستاده که همیشه برای من می‌‎فرستد و من به آن زندگانی می‌‎کنم و لکن جعفر صادق یک درهم برای من نمی‎‌دهد با آنکه مال بسیاری دارد.

همچنین رابطه مهرآمیز امام (ع) با مردم از دیگر رفتارهای اجتماعی آن حضرت با مردم بود؛ وجود همه ائمه از آن رو که انسان کامل‌اند لبریز از مهر و عطوفت به انسان‌هاست، منشأ تمام زیبائی‌ها و خوبی‌های عالم، در وجود آنان نهفته اگر چه شرایط زمانه و حاکمان جور اجازه ندادند تا مردم از این برکات الهی بهره‌مند شوند. اما هر کس در شعاع این انوار قرار گرفت سعادتمند شد.

روزی مردی از یاران به خدمت آن حضرت رسید آن جناب را متغیّرانه دیدار کرد سبب تغّیر رنگ را پرسید آن حضرت فرمود: که من نهی کرده بودم که در خانه کسی بالای بام برود، این وقت داخل خانه شدم یکی از کنیزان را که مسئول تربیت فرزند من بود دیدم که طفل مرا در بر دارد و بالای نردبان است چون نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او افتاد بر زمین و مُرد و تغییر رنگ من از جهت غصّه مردن طفل نیست بلکه به سبب آن ترسی است که آن کنیزک از من پیدا کرد و با این حال آن کنیزک را فرموده بود تو را به جهت خدا آزاد کردم، باکی بر تو نیست، باکی نباشد تو را.

از دیگر شاخصه‌ها پایش عقاید مردم بود؛ دین و فرهنگ اسلام در دوره امویان با رفتارهای بدعت آلود آنان در معرض رنگ باختن و در لبه پرتگاه بود؛ با امامت حضرت امام صادق (ع) و فعالیت‌های علمی و فرهنگی حضرت دین اسلام و سنت نبوی احیا شد به همین روی نقش فرهنگی امام توسط امام باقر (ع) پیش‌بینی شد.

ائمه خود را حافظ و پایشگر عقاید مردم می‌دانستند و از عقاید درست صیانت می‌کردند؛ امام صادق (ع) در این عصر تاریکی به این وظیفه مهم عمل نمود و از باورها و عقاید مردم با روش‌های مختلف: جلسات درس، مناظره، تربیت شاگرد و حضور در بین مردم و جلسات آنان و حضور در مناسک حج و.. صیانت نمود. لذا این روش ائمه باید برای عموم دانشمندان و مسئولان کشوری و لشکری الگو باشد و خود را تافته جدا بافته تلقی نکنند بلکه در بین مردم باید حاضر و ارتباط نزدیک داشته باشند.

روزی حضرت دست بر پشت مبارک امام صادق زده فرمود سوگند به خدا این همان کسی است که باید آئین آل محمد علیهم‌السّلام را احیا کند. از این روی امام دین را به تمامه احیا کرد و سیره و سنت نبوی را زنده نمود.

روایاتی که امام صادق علیه‌السلام از زبان پیامبر و در تفسیر قرآن فرموده گواهی روشن بر این حقیقت است.روایات و مکتب علمی و فقهی امام صادق علیه‌السلام راهی نوین برای نجات اسلام در مقابل شبهات فکری زمان بود که از هر سو به طرف دین نشانه گرفته می‌شد؛ از طرفی رفتار علمای درباری وابسته به امویان و عباسیان و از سویی رفتارهای جاهلانه و بدعت‌آمیز خلفا و از سوی دیگر شبهات مطرح توسط ملحدین و زنادقه، جمعی از تلاش‌ها بود که دین را در معرض تحریف قرار داده بود؛ نهضت علمی امام در مقابل این تحرکات سد دفاعی بود تا دین را نجات دهد.

*از گستره علوم و دانش‌هایی که امام صادق علیه‌السّلام به تعلیم آنان به شاگردان می‌پرداختند چه مواردی نقل شده است؟

دامنه علوم امام بسط شده و متصل به علم الهی است؛ امام میراث همه پیامبران را که علم وحیانی است در دست دارد و هر چه عمل کند و بگوید و تدریس کند از این منبع لایزال است.ابوبصیر گوید روزی خواستم به حمام بروم دیدم اصحاب ما که شیعیان حضرت صادق علیه‌السلام بودند بدیدن آن حضرت متوجه‏‌‎اند. من ترسیدم هرگاه به حمام بروم و بر‎گردم ممکن است از زیارت آن جناب و تشریف به خدمتش محروم بمانم.

به همین مناسبت از رفتن به حمام منصرف شده و همراه آنان وارد منزل حضرت صادق شدم چون برابر آن جناب رسیدم به من توجهی کرده فرمود: ای ابوبصیر مگر نمی‎‌دانی آدم جُنب حق ندارد به حال جنابت به خانه انبیا و فرزندان آنان وارد شود.

من از این فرموده شرمنده شده عرض کردم چنان است که می‎‌فرمائید لیکن هنگامی که می‌‎خواستم به حمام بروم یاران خود را در راه ملاقات کردم که آهنگ حضور حضرت شما را دارند ترسیدم هرگاه به حمام بروم و مراجعت کنم از زیارت شما محروم شوم و اکنون متعهد می‌‎شوم بار دیگر با این حال، حضور حضرتت شرفیاب نشوم و مرخص شدم.

شیخ طوسی از داوود بن کثیر رقّی روایت کرده که گفت: نشسته بودم خدمت حضرت صادق علیه‌السّلام که ناگاه ابتدا از پیش خود به من فرمود ای داوود به تحقیق که عرضه شد بر من عمل‎‌های شما روز پنجشنبه پس دیدم در بین اعمال تو صله و احسان تو را به پسر عمّت فلان پس این مطلب مرا خشنود گردانید. همانا صله تو سبب شود که عمر او زود فانی و اجل او منقطع شود.

داوود گفت مرا پسر عمّی بود معاند و دشمن اهل بیت و مردی خبیث، خبر به من رسید که او و عیالانش بد می‎‌گذرانند، پس برای نفقه او براتی نوشتم و نزد او فرستادم پیش از آنکه به سوی مکّه توجه کنم چون به مدینه رسیدم خبر داد مرا بدین مطلب حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلاممفضل بن عمر گفته در مکه همراه امام بودم با زنی مواجه شدیم که در مقابل او ماده گاو مرده‌‎ای بود و آن زن و بچه‌‎هایش می‌‎گریستند.

حضرت فرمود: چه شده؟ آن زن گفت که من و کودکانم از این گاو امرار معاش می‎‌کردیم اما مرده و من متحّیر مانده‌‎ام که چه کنم؛ فرمود دوست می‎‌داری که حق تعالی او را زنده گرداند، گفت ای مرد ما را تمسخر می‌‎کنی؟ فرمود: چنین نیست من قصد تمسخر نداشتم. پس دعایی خواند و پای مبارک خود را به گاو زد صیحه زد به او پس آن گاو مرده زنده شد و برخاست. آن زن گفت به پروردگار کعبه این عیسی است. حضرت خود را در میان مردم داخل کرد که شناخته نشود.

*مناظرات علمی امام با دانشمندان ادیان و مذاهب چه ویژگی‌هایی داشت؟

یکی از ابعاد علمی حضرت امام صادق (ع) مناظرات علمی است که در راستای دفاع از دین و امامت انجام داده است؛ امام ضمن اینکه خود به مناظره پرداخت برای روشنگری بلکه شاگردانی هم تربیت نمود مخصوص مناظره با دیگران از جمله هشام بن حکم و …که امام به اینها می‌فرمود بروید با پیروان ادیان و مذاهب دیگر مناظره کنید تا به حق و حقیقت راه پیدا کنند؛ از این روش امام می‌توان فهمید یکی از روش‌های گفتگوی علمی مناظرات است که حوزه‌های علمی و دانشگاه‌ها باید در این زمینه از استعدادهای خاص استفاده نموده و در گرایش‌ها و رشته‌های مختلف افرادی برای مناظره تربیت نمایند؛ در این زمینه بنده طرحی به شورای عالی حوزه‌های علمیه فرستاده‌ام تا در نهایت در این باره تصمیم گرفته و طرح را تصویب و ابلاغ نمایند برای حوزه‌ها که خود را به ابزار علمی پاسخ به شبهات و مناظرات آماده نمایند. چون سیره اهل بیت اینگونه بود همه ائمه مناظره داشتند و هدفشان چیره شدن نبود بلکه اهدافشان روشنگری و هدایت همه مردم بود. امام صادق (ع) هم با این هدف و قصد به مناظره پرداخت و در رشته‌های خاص و علوم مناظره خودش مناظره نمود و شاگردانی برای این منظور تربیت نمود و از این روش برای پیشرفت علم و آگاهی بهره گرفت.

*امکان دارد به نمونه‌هایی از این مناظرات اشاره کنید؟

امام صادق (ع) بیاناتی قاطع و حجت‌های رسا دارد که به این ابزار حق را آشکار ساخته و بر دیگران چیره شده است و بیشتر قصد و نیت و هدف امام در این مناظرات روشنگری بوده است؛ در اینجا نمونه‌هایی از آنها را که در واقع گوشه دیگری از حیات علمی امام است و سرشار از درس و حکمت هاست و برای مردم آگاهی از این مسائل لازم است.

ابوخنیس کوفی نقل کرده است: در مجلس امام صادق (ع) حضور داشتم. عده‌ای از مسیحیان هم در آنجا بودند. آنان مدعی بودند که موسی و عیسی علیهماالسلام و محمد (ص) در فضیلت برابرند، چون هر سه دارای شریعت و کتاب آسمانی بوده‌اند.

امام صادق (ع) فرمود: حضرت محمد (ص) با فضیلت تر و داناتر است و خداوند آنقدر که به او علم و دانش داده، به دیگران نداده است واو برترین انبیای و خاتم پیامبران در علوم و موضوعات دیگر است. امام فرمود: آیا در این مورد آیه‌ای از قرآن می‌توانید ارائه دهید؟ بلی، خداوند می‌فرماید: «و کتبنا له فی الالواح من کل شیء موعظة» برای او در لوح‌ها راجع به همه چیز اندرزی نوشتیم

و درباره عیسی (ع) می‌فرماید: «ولاءُ بیّنَ لکم بعض الّذی تختلفون فیه» من باید برای آنان برخی از آنچه را که در آن اختلاف دارند توضیح دهمو درباره رسول الله (ص) فرمود: «و جِئنا بک شهیداً علی هولاء و نَزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلِّ شیء ء» تو را بر اینان گواه آوردیم و بر تو کتاب فرو فرستادیم که بیان و توضیح همه چیز است.و همچنین فرمود: «لیعلم ان قد ابلغوا رسالاتِ ربّهم وأحاط بما لدیهم و أحصی کلَّ شیءٍ عدداً» تا بداند که آنان رسالت‌ها و پیام‌های پروردگارشان را رساندند و او آمار و رقم همه چیز را دارد.) به خدا سوگند او از موسی و عیسی داناتر و با فضیلت تر بوده و اگر آنان در اینجا حاضر می‌بودند و سوالاتی از من می‌کردند پاسخ می‌دادم؛ اما من هم سوالاتی می‌کردم که آنان نمی‌توانستند، پاسخگو باشند.

پس از آنکه امیرالمؤمنین (ع) دروازه دانش رسول خدا می‌باشد و فرزندان او هم وارث علوم و دانش‌های اویند. پس امامان جملگی داناترین مردمند و از همه اعم از پیامبران پیشین و دیگران افضل و داناتر. در این گفتگوی آنان هیچ پاسخی نتوانستند ارائه نموده بلکه ساکت شدند و به برتری رسول الله (ع) اعتراف نمودند.

مناظره امام با دوگانه پرستان یا بزرگ ثنوی ها

اینها بیشتر زرتشتی‌ها بودند که بسیاری از آنان مسلمان شده بودند و گروهی نیز در حیرت بودند حتی جمعی از آنان پس از قبول اسلام افتخار شاگردی اهل بیت را داشتند.ثنوی مذهبی به حضور امام صادق (ع) آمد؛ و از عقیده خود دفاع می‌کرد؛ عقیده‌اش این بود که جهان هستی دارای دو خدا است؛ یکی خدایی نیکی‌ها و دیگری خدای بدی‌ها و…).امام صادق (ع) در رد عقیده او و هرگونه دوگانه پرستی چنین فرمود: اینکه تو می‌گویی خدا دوتا است؛ بیرون از این تصورات نیستند: یا هر دو نیرومند و قدیم هستند، یا هر دو ناتوان هستند، یا یکی قوی؛ و دیگری ناتوان است.پس چرا یکی از آنها دیگری را از صحنه خارج نمی‌کند؛ تا خود به تنهایی بر جهان حکومت کند؟ نیز بیانگر یکتایی خدا است؛ و گفتار ما را ثابت می‌کند؛ زیرا همان قوی خدا است؛ ولی دیگری خدا نیست به دلیل ضعفی که دارد.

در مورد (ضعف هر دو خدا) یا آنها از جهتی با هم متفق هستند و از جهتی مختلف؛ در این صورت لازم است که بین آن دو؛ یک ما به الامتیاز (چیزی که یکی از آن خدایان دارد و دیگری ندارد) باشد؛ و نیز لازم است که آن ما به الامتیاز امری وجودی قدیم باشد؛ و از اول همراه آن دو خدا بوده؛ تا دوئیت آنها؛ صحیح باشد؛ در این صورت سه خدا به وجود می‌آید؛ و به همین ترتیب چهار خدا و پنج خدا و بیشتر می‌شود؛ و باید معتقد به بی نهایت خدا شد.

هشام بن حکم که ناظر جلسه بود و از امام شیوه استدلال را یاد می‌گرفت می‌گوید: یکی از سوالات آن دوگانه پرست این بود که (بحث در مورد دوگانه پرستی را به اصل وجود خدا کشانید) به اما صادق (ع) گفت: دلیل شما بر وجود خدا چیست؟ وجود آنهمه ساخته‌ها بیانگر وجود سازنده است؛ چنانکه وقتی که تو ساختمان استوار و محکم و سر برافراشته‌ای را دیدی؛ یقین پیدا می‌کنی که آن ساختمان؛ بنایی داشته است؛ گرچه تو آن بنا را ندیده باشی.

خدا چیست؟ خدا چیزی است بر خلاف همه چیز؛ به عبارت دیگر ثابت کردن معنایی است؛ چیزی است به حقیقت چیز بودن؛ ولی جسم و شکل ندارد؛ و به هیچیک از حواس؛ درک نمی‌شود؛ و خیال‌ها او را در نمی‌یابند؛ و گذشت زمان؛ او را کاهش و دگرگون نسازد. محضر امام (ع) اینگونه بود که صاحبان عقاید مختلف محضر امام آمده و اول اظهار عقیده نموده و سپس طلب روشنگری و راه و راهیابی به حق را می‌نمودند و ائمه هم آنان را به راه درست هدایت می‌کردند.

*آیا در آن دوران الحاد و آتئیسم وجود داشت مواجهه حضرت با آنان چگونه بود؟

ملحدان و آتئیست ها زمان ائمه (ع) نیز بودند و این منحصر به زمان ما نیست و پدیده تازه نیست بلکه از گذشته وزمان همه پیامبران هم مشرکان بودند وهم ملحدان که خدا را قبول نداشتند؛ لذا در آیات قرآن وآثار اهل بیت و پیامبر (ص) استدلال‌هایی وجود دارد برای اثبات خدا و است دلاله‌ای جداگانه برای نفی شرک؛ لذا از آیات قرآن و روایات استنباط می‌شود این گروه‌ها همواره وجود داشته‌اند و الحاد چیز تازه‌ای نیست که در جهان اسلام یا ایران پیدا شود از قدیم و از آفرینش انسان بوده است؛ ائمه (ع) در هدایت اینها روش‌های خاصی به کار می‌گرفتند که جالب و قابل اقتباس است؛ از جمله در زمان امام صادق (ع) به پدیده الحاد بیشتر بر می‌خوریم و مواجهه امام با اینها درس‌آموز است. از جمله این ملحدان ابن ابی العوجاء وابن مقفع، هستند که بیشتر به حضور امام (ع) آمده و اظهار حقارت نمودند؛ چنانکه در مسجدالحرام به حضور امام رسیده وبا امام مناظره و گفتگو کردند و بارها به عظمت امام معترف شدند همچنین به وجود و عظمت خداوند و تجلی اوصاف الهی در وجود از سخنان امام باور یافتند. اگرچه هردو توسط حکومت اعدام شدند اما امام به اینها اجازه می‌داد به حضورش رسیده وبا آزادی اظهار عقیده و مناظره می‌نمودند.

یکی از منکران خدا که سوالات پیچیده‌ای درباره خداشناسی در ذهن خود انباشته بود؛ به حضور امام صادق (ع) آمد و سوالاتی را مطرح کرد؛ و امام به یکایک آن پاسخ داد: خدا چیست؟ او چیزی بر خلاف همه چیز است؛ که گفتارم به یک معنایی بر می‌گردد؛ او چیزی است به حقیقت معنی چیز؛ نه جسم است و نه شکل؛ نه دیده می‌شود و نه لمس می‌گردد؛ و با هیچیک از حس‌های پنجگانه (بینایی – شنوایی – چشایی – بویایی – و بساوایی) درک نمی‌گردد؛ خاطرها به او نمی‌رسند؛ گذشت روزگار؛ موجب کاهش و دگرگونی او نخواهد شد.

تو می‌گویی خدا شنوا و بینا است؟ آری شنوا است ولی بدون عضو گوش؛ و بینا است بدون وسیله چشم؛ بلکه به ذات خود شنوا و بیناست؛ البته منظورم این نیست که او چیزی است؛ و ذات خود شنوا و بیناست؛ البته منظورم این نیست که او چیزی است؛ و ذات او چیز دیگر؛ بلکه برای فهماندن تو این گونه سخن گفتم؛ حقیقت این است که او با تمام ذاتش می‌شنود؛ اما معنی کلمه تمام این نیست که او جز دارد؛ بلکه می‌خواهم مقصودم را به تو بفهمانم؛ برگشت سخنم این است که: او شنوا؛ بینا و دانا است بی آنکه صفاتش جدای از ذاتش باشد.دوباره پرسید پس خدا چیست؟

او رب ّ (پروردگار)؛ معبود و الله است؛ اینکه می‌گویم الله و رب است منظورم اثبات لفظ الف؛ لام؛ ها؛ را و با نیست؛ بلکه منظور آن حقیقت و معنایی است که آفریننده همه چیز است؛ و نام‌هایی مانند: الله؛ رحمان؛ رحیم؛ عزیز؛ و… اشاره به همان حقیقت است؛ و او است پرستیده شده بزرگ و عظیم. هر چیزی که در خاطر انسان بگذرد؛ او مخلوق (ذهن) است؛ نه خالق.

او ادامه می‌دهد: اگر سخن تو درست باشد؛ لازمه‌اش این است که وظیفه خداشناسی از ما ساقط شود؛ زیرا ما فقط به شناختن آنچه که در ذهن می‌گذرد مکلف می‌باشیم؛ آنچه که ما درباره خدا می‌گوئیم این است که: هر چیزی که به وسیله حواس؛ قابل حس باشد و در محدوده احساس ما در آید مخلوق است (ولی حقیقت خدا قابل درک با حواس نیست؛ پس او خالق است).

ذات پاک خدا دارای دو جهت نیست :۱- نیستی، ۲- شباهت به اشیا؛

که شباهت از ویژگی‌های مخلوق است که اجزایش بهم پیوسته بوده؛ و هماهنگی آشکار دارد؛ دارای پدید آورنده و آفریدگار است؛ که آن آفریدگار غیر از آفریده‌ها است و شباهت به آنها ندارد؛ وگرنه مانند آنها دارای صفات آنها می‌گردد مانند: پیوستگی، هماهنگی، تغییر، نبود و بود؛ و انتقال از کودکی به بزرگی؛ و از سیاهی به سفیدی؛ و از نیرومندی به ناتوانی و حالات دیگر که نیازی به شرح آنها نیست.

– آیا خدا دارای ذات و خودی است؟

آری؛ جز با ذات و خودی چیزی ثابت نگردد.

– آیا خدا چگونگی دارد؟

نه؛ زیرا کیفیت و چگونگی جهت چیزی است (مثل سفیدی برای کاغذ) و او جهت ندارد؛ ولی باید در خداشناسی از دو چیز دوری کنیم:

۱. تعطیل و نیستی خدا.

۲. تشبیه خدا به چیزی ؛ زیرا کسی که ذات خدا را نفی کند؛ او را انکار نموده ؛ ربوبیت او را رد کرده ؛ و او را ابطال نموده است ؛ و اگر کسی او را به چیزی تشبیه کند؛ او را موصوف به صفات ساخته شده که سزاوار مقام ربوبیت نیست کرده است ؛ بنابراین ؛ کیفیت به این معنی برای او درست نیست ؛ اما توصیف او به کیفیت به این معنی که او را از دو جهت تعطیل (نیستی ) و تشبیه بیرون آورد؛ برای خدا ثابت است .

– آیا خدا؛ خودش متحمل رنج و زحمت کارها می‌گردد؟

او برتر از چنین نسبتی است؛ تحمل رنج؛ از صفات مخلوق است که انجام کارها برای او بدون رنج میسر نیست؛ ولی ذات پاک خدا بالاتر از این تصورات است؛ اراده و خواستش؛ نافذ است؛ و آنچه بخواهد انجام خواهد شد.

عاقبت پرسش کننده از این توضیحات امام ساکت و آرام شد و از حضور امام رفت.

*یکی از موارد مشهور مناظرات امام صادق علیه السلام، مناظره ایشان با ابوحنیفه است. این مناظره چگونه بوده است؟

ابو حنیفه پیشوای حنفیان از اهل سنت معاصر امام صادق (ع) است او به اعتراف خود در حضور امام شاگردی نموده است چون امام را به عنوان فرزند وذریه رسول الله قبول داشت و بارها می‌گفت که او داناترین مردم زمان است حتی او حضرت را به عنوان امام قبول داشت و کسی از ابوحنیفه پرسید اگر چیزی را مطلق وقف کنم په کسی استحقاق دارد ابوحنیفه گفت امام جعفر بن محمد لذا ابوحنیفه امام را مورد احترام قرار می‌داد ابوحنیفه در قیام سادات و قیام زید علیه بنی‌امیه کمک کرد در واقع ابوحنیفه حقانیت اهل بیت را درک کرده بود. او معاصر امام صادق (ع) نیز بود و روابطی بین او و حضرت گزارش شده است که اگر توجه شود او مرید امام صادق و امامت حضرت را نیز قبول داشت اگرچه خودش در فقه مکتب و روش و فتواهای خاص و کتاب دارد و امروز بخشی قابل توجهی از برادران اهل سنت تابع فقه ومنسک او هستند.

به یک نمونه از گفتگوهای او و امام (ع) اشاره می‌کنم. روزی ابوحنیفه برای ملاقات با امام صادق علیه السّلام به خانه امام آمد و اجازه ملاقات خواست، امام اجازه نداد.

ابوحنیفه گوید: جلو در، مقداری توقف کردم تا اینکه عده‌ای از مردم کوفه آمدند و اجازه ملاقات خواستند به آنها اجازه داد، من هم با آنها داخل خانه شدم. وقتی به حضورش رسیدم گفتم: شایسته است که شما نماینده‌ای به کوفه بفرستید و مردم آن سامان را از ناسزا گفتن به اصحاب محمد نهی کنی بیش از ده هزار نفر در این شهر به یاران پیامبر ناسزا می‌گویند.

امام: مردم از من نمی‌پذیرند.

ابوحنیفه: چگونه ممکن است سخن شما را نپذیرند در صورتیکه شما فرزند پیامبر خدا هستید؟

امام: تو خودت یکی از همان‌هایی هستی که گوش به حرف من نمی‌دهند، مگر بدون اجازه من داخل خانه نشدی، و بدون اینکه بگویم ننشستی، و بی اجازه شروع به سخن گفتن ننمودی؟ شنیده‌ام که تو بر اساس قیاس فتوا می‌دهی؟

ابوحنیفه: آری.

امام: وای بر تو که، اولین کسی که بر این اساس نظر داد شیطان بود، وقتی که خداوند به او دستور داد که به آدم سجده کند گفت: من سجده نمی‌کنم زیرا که مرا از آتش و او را از خاک و آتش گرامی‌تر از خاک است.

سپس امام برای اثبات بطلان قیاس، مواردی از قوانین اسلام که بر خلاف این اصل است را ذکر نموده و فرمود:

به نظر تو قتل ناحق (کشتن کسی به ناحق) مهم‌تر است، یا زنا کردن؟

ابوحنیفه: کشتن کسی بنا حق.

امام: بنابراین اگر عمل کردن به قیاس صحیح باشد، پس چرا برای اثبات قتل، دو شاهد کافی است، ولی برای ثابت نمودن زنا چهار گواه لازم است؟ آیا قانون اسلام با قیاس توافق دارد؟!

امام با طرح موضوعاتی از فقه و علوم دیگر ابوحنیفه را تحت تأثر قرار داده و به اشتباهاتش واقف نمود چون ابوحنیفه از محضر امام بارها استفاده کردم و بر اساس اظهار خودش که گفت است اگر نبود آن دو سال که از محضر جعفر بن محمد استفاده کردم هلاک می‌شدم با این جمله کوتاه هم به شاگردی خود و هم برتری علمی امام اعتراف نموده است.

*با عنایت به نقل‌هایی که شد، در خصوص روش مناظرات علمی ائمه اطهار چه قواعد کلی را می‌توان در آنها مشاهده کرد؟

از روش و مناظرات همه ائمه (ع) و بزرگان مکتب اهل بیت (ع) می‌توان اینگونه استنباط نمود که در روشنگری با تمام توان و نیرو تلاش می‌نمودند نه در پیروزی بر رقیب، بلکه هدفشان نشان دادن راه است نه پیروزی صرف و چیره شدن به عنوان دشمن بلکه به عنوان انسانی که در تاریکی است و نیاز به روشنایی دارد برخورد داشتند ومی پذیرفتند؛ بلکه پیروزی کامل را در هدایت همه انسان‌ها می‌دیدند و در سعادت همه بشریت؛ لذا در این گفتگوها از ملحدان تا مشرکان و هندوها و مجوس و صابئی و مسیحی و یهودی وثنوی و از فرق مسلمین از زیدیه و اسماعیلیه و فرق چهارگانه اهل سنت هم وجود دارند و حضور یافته‌اند و بسیاری از هم صحبتی و هم کلامی اهل بیت لذت برده و توصیف نموده‌اند اگرچه اندکی از این بی شمار در گزارشات تاریخی و منابع اسلامی منعکس شده است؛ امام حقیقت این است که اهل بیت (ع) منبع نور و تجلی نور خداوند در روی زمین هستند و برای همگان تابیده و همه را در شعاع نور الهی خود منظور داشته‌اند اگرچه حاکمان و ظالمان با سایه تاریک خود مانع رسیدن نور این انوار تابناک به بشریت بوده‌اند.


منبع: مهر

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا